طعم شیرین یک نوآوری جدید

طعم شیرین یک ایده نو

اقتصاددان رفتاری، سندیل مولایناتان، هنوز هم لذت اولین باری که یک کوکی لووِن (Levain) خوشمزه و تُرد ولی نرم را چشید، از یاد نبرده است. او این تجربه را با شور و هیجانی که هنگام برخورد با یک ایده تازه احساس می‌کند مقایسه می‌کند.

به گفته مولایناتان، «آن لذت حسی تقریباً همان احساسی‌ست که هنگام شنیدن یک ایده جدید، یافتن روشی تازه برای نگاه به یک مسئله یا فکر کردن در مورد یک مشکل، وقتی به بن‌بست می‌رسم و ناگهان راه حلی را کشف می‌کنم، احساس می‌کنم. این یک پاداش عمیق و درونی‌ست.»

مولایناتان، استاد اقتصاد و مهندسی برق و علوم کامپیوتر در MIT و از پژوهشگران اصلی «آزمایشگاه سیستم‌های اطلاعات و تصمیم‌گیری» این مؤسسه است. عشق او به ایده‌های جدید و میل به دیدن مشکلات از زوایای متفاوت، ریشه در دوران کودکی او دارد. او می‌گوید در مدرسه، سوالات چندگزینه‌ای همیشه برایش چند پاسخ درست داشتند و یک پاسخ قطعی را نمی‌دید.

«معمولاً در یک سوال می‌پرسیدند یکی از این موارد جایگزین چهارمی چیست؟ و من واقعاً نمی‌دانستم. احساس می‌کردم همه گزینه‌ها می‌توانند به نوعی درست باشند.» او ادامه می‌دهد: «احتمالاً یک پاسخ ساده وجود داشت که اکثر افراد می‌دانستند، اما من ذاتاً دنیا را متفاوت می‌دیدم.»

به گفته مولایناتان، ذهنش همیشه «غیربه‌هنگام» کار می‌کرد؛ یعنی هماهنگ با طرز فکر رایج افراد نبود، درست مثل آن ویدیویی که در آن همه سربازها در حال رژه‌ هستند ولی یکی هماهنگ نیست و بقیه با خودشان می‌گویند، این بند بی‌نظم کیه؟

خوشبختانه، مولایناتان معتقد است این «ناهمگامی» در پژوهش، یک مزیت است. همین تفکر متفاوت باعث شد او جوایز معتبری مانند بورسیه استعدادهای درخشان مک‌آرتور، عنوان «رهبر جوان جهانی» از مجمع جهانی اقتصاد، قرار گرفتن در فهرست «100 متفکر برتر جهان» از نگاه نشریه Foreign Policy و جایزه بزرگ Infosys هند را دریافت کند.

بخشی دیگر از هویت پژوهشی مولایناتان، تمرکز او بر مسئله کمبود مالی است که آن هم از دوران کودکی‌اش نشئت می‌گیرد. حدود ۱۰ ساله بود که خانواده‌اش به لس‌آنجلس مهاجرت کردند و پدرش، که مهندس هوافضا بود، به دلیل قوانین امنیتی جدید درباره مهاجران، شغل خود را از دست داد. مادرش گفت بدون کار، پولی برای زندگی نخواهند داشت، و این حرف برای او غیرقابل باور بود.

«اولش فکر کردم امکان نداره. اصلاً برام قابل درک نبود. اون لحظه اولین بار بود که فهمیدم هیچ تضمینی وجود نداره، و هر اتفاقی ممکنه بیفته. اون لحظه، واقعاً معنای ناامنی اقتصادی رو درک کردم.»

خانواده‌اش با راه‌اندازی فروشگاه و کسب‌وکارهای کوچک گذران زندگی می‌کردند و مولایناتان موفق شد وارد دانشگاه کرنل شود و در رشته‌های علوم کامپیوتر، اقتصاد و ریاضیات تحصیل کند. با اینکه درگیر کار با ریاضی بود، به جای اقتصاد کلاسیک، جذب اقتصاد رفتاری شد؛ یعنی حوزه‌ای که تأثیر روان‌شناسی و رفتارهای غیرعقلانی انسان‌ها را در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی بررسی می‌کند.

او می‌گوید: «اون بخش غیرریاضی اقتصاد برام جذابه. ریاضیات در اقتصاد زیباست ولی مردم پیچیده‌اند و رفتارهای پیش‌بینی‌ناپذیری دارن.»

در آن زمان، اقتصاد رفتاری هنوز نوپا بود. ریچارد تیلر که بعدها نوبل اقتصاد را برد، به او توصیه کرد ابتدا در اقتصاد کلاسیک تخصص بگیرد و سپس به اقتصاد رفتاری بپردازد، چون اقتصاد رفتاری هنوز جایگاهی رسمی در دانشگاه‌ها نداشت و بسیار پرریسک تلقی می‌شد.

اما مولایناتان نمی‌توانست از فکر کردن به جنبه‌های عجیب و پیچیده بشر دست بکشد. او در نهایت دکترای خود را از دانشگاه هاروارد گرفت و ده سال از عمرش را صرف مطالعه بر انسان‌ها کرد: «می‌خواستم حس شهودی‌ای که روان‌شناسان نسبت به انسان‌ها دارند را به‌دست بیارم.»

در سال ۲۰۱۳، نتایج پژوهشی از او با عنوان «فقر، عملکرد شناختی را مختل می‌کند» در مجله معتبر Science منتشر شد. در این پژوهش نشان داده شد که کشاورزان نیشکر در هند، درست پیش از برداشت محصول—زمانی که از نظر مالی تنگ دست بودند—در تست‌های هوش عملکرد پایین‌تری داشتند، اما پس از برداشت و دریافت درآمد، همان افراد عملکرد بهتری داشتند.

این یافته‌ها باعث شد سیاست‌گذاران به تأثیر فشارهای اقتصادی بر عملکرد شناختی مردم توجه بیشتری نشان دهند. مولایناتان می‌گوید: «تغییر سیاست‌ها سخته، اما حداقل باعث شده در فرآیند طراحی برنامه‌ها، حساسیت بیشتری نسبت به شرایط افراد کم‌درآمد به‌وجود بیاد.»

به گفته او، مهم‌ترین تأثیر این پژوهش، بازتابی است که در زندگی واقعی مردم داشته. او به کامنت‌هایی اشاره می‌کند که زیر یکی از خبرهای این تحقیق در روزنامه The Guardian منتشر شده بود. «نود درصد کامنت‌ها از کسانی بودن که نوشته بودن زمان‌هایی فقیر بودن و این تحقیق حس و حال اون دوران رو به خوبی نشون داده.»

او معتقد است که درک چنین تأثیراتی بر زندگی فردی، آینده‌ای‌ست که با کمک الگوریتم‌ها و هوش مصنوعی ممکن خواهد شد. به عقیده‌اش، «در گذشته، علم در آزمایشگاه‌های بزرگ بود و برنامه‌ریزی‌های کلانی انجام می‌شد. اما حالا، علم باید به افراد کمک کنه تا خودشون، توانایی‌هاشون و زندگی‌شون رو از نو بشناسن.»

مولایناتان سال گذشته به MIT بازگشت تا روی هوش مصنوعی و یادگیری ماشین تمرکز کند. او می‌گوید: «می‌خواستم جایی باشم که هم در علوم کامپیوتر و هم در اقتصاد رفتاری در سطح جهانی باشه. و MIT دقیقاً چنین جایی‌ست.»

از نگاه او، AI نباید فقط کارهایی را که انسان‌ها بلدند خودکار کند؛ باید توانایی‌ انسان‌ها را گسترش دهد. مسئله این است: «چه توانایی‌ای را می‌خواهید گسترش دهید؟ و چطور می‌توان الگوریتمی برای آن ساخت؟»

او باور دارد که روانشناسی و اقتصاد—علومی که هنوز به مرزهای فیزیک نرسیده‌اند—می‌توانند به لطف الگوریتم‌ها وارد دوران تحول عظیمی شوند.

برای نمونه، می‌توان ابزاری ساخت که به افراد، مثل پزشک یا قاضی، نشان دهد در یک وضعیت خاص، به طور متوسط چه تصمیمی می‌گیرند. تصمیمی که از نوسانات روزانه مثل خستگی یا ترافیک کمتر تأثیر گرفته باشد. به گفته مولایناتان: «میانگین شما بهتر از خود شماست. اگر الگوریتمی بتونه تصویر شفاف‌تری از انتخابی که به‌طور معمول دارید بهتون بده، این کمک بزرگیه.»

در نهایت، آنچه مولایناتان را به پیش می‌راند، همان لذت شیرین کشف یک ایده ناب است—لذتی هم‌طراز با اولین گاز به یک کوکی خوشمزه.

منبع: MIT News

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *